احتمالا پیش از آنکه، سیبی از آن درخت معروف بر سر اسحاق نیوتون افتاده و جاذبه زمین کشف شده باشد، سیب های زیاد بر سر رهگذران افتاده و دشنامی و ناسزایی خلق شده اند. شاید هم اندیشه ای و سوالی متولد شده اند اما بذرش در همان رها شده و به ثمر نرسیده است.
استاد عبدالحسین زرین کوب، در کتاب نقد ادبی اش روایت می کند که ابوسعيد ابوالخير بعد از آنكه چند كتاب نوشته بود در باب عرفان، از علماي قوم خرقه ستاند و به جايگاهي رسيد كه شناخته شده دوران شد. بعد از آن عبدالرحمن سلمي عارف نامدار قرن پنجم خرقه اي ديگر به او اعطا كرد. از اين رو، اهالي انديشه آن دوران، ابوسعيد را در جايگاه ويژه روحاني و پختگي عرفاني يافت. او در چنين شرايطي احساس كرد آنچه نوشته است همه از سر خودپسندي و نامجويي است، در نتيجه كتاب هايش را جمع كرد، چاله اي حفر كرد و آثارش را در آن گذاشت و نهالي نيز در آن كاشت.
آنچه که اهمیت حیاتی در حوزه اندیشه و اندیشه سازی دارد، «عمل» است. اگر نیوتن اندیشه و کشف اش را همچون گذشتگانش در ذهن خود باقی می گذاشت، معلوم نبود چه زمان دیگری و توسط چه کس دیگری، موضوع جاذبه زمین به صورت جدی و علمی مطرح می شد. ابوسعید با داشتن شاگردان و مریدان بسیار، خود را در بند کتاب ها و نوشته هایش نکرد. آنچه برای او مهم بود، عمل کردن در گذر زمان بود، نه بایگانی کردن فکرها و یافته ها در ذهن کتاب ها.
از همین رو، حوزه فرهنگ و هنر، گر چه با اندیشه و تولید فکر، رابطه ای جدی و خلل ناپذیر دارد، اما آنچه که به آن بهای واقعی و قیمت قابل را می دهد، وارد کردن به حیطه فیزیکی و عملی اش است. یعنی آنچه که ما می توانیم از حاصل فعالیت های فرهنگی و هنری ببینیم و تاثیر بگیریم، مهمتر و ارجح تر است. در این میان، «فناوری» نقشی کلیدی بازی می کند. فناوری نقطه واصل بین اندیشه فردی و جامعه است. واقعا گاهی عجیب به نظر می رسد که وقتی از فناوری سخن می گوییم، انگار از موضوعی جدید و تازه حرف می زنیم. فناوری از شکل بدوی اش که هزاران سال پیش نمود داشته، تا امروز که شاخه های فراوانی دارد، همواره همراه انسان بوده است. اگر این موضوع را بپذیریم که فناوری، یک مقوله قدیم است، آنگاه حادث بودن آن، خود به خود نفی می شود. در نتیجه می توان فناوری را امری الهی و طبیعی دانست که همیشه وجود داشته است و انسان به واسطه ویژگی خلاقانه و اشرفیت اش، آن را از طریق طبیعت کسب کرده است.
پس اگر بخواهیم موضوع فناوری را در وادی انسانی اش، تعریف کنیم، به جاهای والا و حیرت انگیزی می رسیم. آنچه بر کره زمین امروز قابل مشاهده است، حاصل آن چیزی است که هویت اش در ذهن انسان ها شکل گرفته. خرد جمعی -خوب یا بد- آن را به شکل امروزش رسانده و البته در تسخیر خود قرار داده است. گر چه همچنان طبیعت استیلایش را بر انسان دارد و جبرهای عمده اش و پرزورش را حفظ کرده است، اما انسان توانسته است با تبدیل ایده ها و اندیشه هایش به فناوری، نشانه های بارز اشرفیت اش را نمایان کند.
اما امروز، زیستن بدون اینترنت، موبایل، یارانه و خبر، امری تقریبا ناممکن است. یکی از اساتید به نام تعریف می کرد که یکی از شرکت های خودروسازی فرانسوی، پس از جهش تولید، به رکود فروش رسیده بود. محصولات اش در بازار فرانسه و اروپا اشباع شده بود که فروش اش به حداقل رسیده بود. جامعه شناسی را استخدام می کنند تا بازار آفریقا را برای فروش محصولات شان، بررسی کند. با اطلاعاتی که آن جامعه شناس از زندگی عمدتا قبایلی برخی از کشورهای آفریقایی کسب کرده بود، شرایطی را برای آن شرکت خودروسازی فراهم کرد که بتوانند خودرویشان را به قبیله های بدوی آفریقایی بفروشند. آنها (اهالی قبیله های خریدار خودروی فرانسوی) محصول خریداری شده شان را بالای تپه مقدس شان گذاشته بودند و کارکردی جدید از آن در زندگی شان اعمال می کردند. در نبود جاده های مناسب راندن اتومبیل، اهالی قبیله از خودروها به عنوان نمادی از قدرت فرا انسانی بهره می بردند و به گونه ای عبادت اش می کردند. اما، آن شرکت فرانسوی به دنبال سودش بود و مهم نبود که مشتریان اش از محصولات او، چه استفاده هایی می کنند.
می بینیم که فکر و اندیشه، تحت هر شرایطی، از صنعت جلوتر است. پس آیا می توانیم فناوری هایی که ارتباط مستقیم با فکر و اندیشه دارند را نادیده بگیریم؟ صنایع خلاق و فرهنگی، موضوعی است که این روزها در دنیا و البته در کشور عزیزمان، جدی تر از قبل، دیده می شود. صنایع، بدون خلاقیت فردی، معنا و مفهوم امروزین اش را هیچ گاه نمی توانست داشته باشد، اما آن زمان که خلاقیت فردی بدون واسطه، تبدیل به محصول شود، ارزشی به مراتب فراتر از صنعت به معنای کلاسیک اش خواهد داشت. استارتاپ های مهمی همچون مایکروسافت، گوگل، فیسبوک، توییتر، اپل، آمازون و...، دنیا را در تسخیر خود دارند. دنیای امروز را بدون این مفاهیم دیگر نمی شود تصور کرد.
در نتیجه ضرورت امروز جامعه ما، بها دادن به اندیشه و فکری است که به خلاقیت منتهی می شود. ایجاد طوفان های فکری در میان مستعدان و متخصصان رشته های مختلف، البته با ایجاد سیستم های کارآمد، ما را به سمتی روشن هدایت خواهد کرد. به سمت شکوفایی. البته دستیابی به این روشنایی، لازمه یافتن آنچیزی است که در تاریکی های ذهن و روح والای انسان نهفته است. خلاقیت، در حقیقت بروز آن چیزی است که در این فضای ابهام و پر از ایهام وجود دارد.
با جدی تر گرفتن صنایع خلاق و فرهنگی، می توانیم سری در سرها در بیاوریم و بیرق فکر و اندیشه انسان ایرانی مسلمان را بالاتر بگیریم. فراموش نکنیم که فناوری به انسان متکی است و انسان نیز به فناوری. بنابراین باید از فناوری های روزآمد استفاده کنیم تا بتوانیم هالیوود خودمان را که شامل مجموعه ای از هنرها و فرهنگ های مختلف و ریشه دار است را مجددا احیا کنیم. انواع و اقسام شاخه های صنایع دستی ما که میراث گرانقدری است، رو به فراموشی رفته و اساتیدش هم بدون پروراندن شاگردان شش دانگ، نقاب بر چهره خاک کشیده اند. فناوری در این میان می تواند برای احیا و بازآفرینی و نوسازی این ثروت های عظیم که پر از خلاقیت های درخشان است، به کمک ما بشتابد. پس فناوری را تحت هر شرایطی باید کنار دستمان داشتیم و رمز عبور از مشکلات و دشواری ها بدانیم.
*پرویز کرمی ، دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
فصلنامه آموزشی پژوهشی و تحقیقی «پژوهش هنر» شماره 9
ارسال به دوستان